(پادشاهي اسپانيا ، امپراتوري عثماني و ايران ( عصر صفوي (پادشاهي اسپانيا ، امپراتوري عثماني و ايران ( عصر صفوي
تاریخ : سه شنبه 31 خرداد 1390
نویسنده : Oda Pardeks

(پادشاهي اسپانيا ، امپراتوري عثماني و ايران ( عصر صفوي

ميگل آنخل دبونس ايباررا
دانشگاه سسيك – مادريد  

  
در تصور اسپانيايي قرون شانزدهم و هفدهم , امپراتوري عثماني دشمن قسم خورده پادشاهي اسپانيا محسوب مي شد. اگرچه مشكلات داخلي - چه در شبه جزيره ايبريا و چه در قاره اروپا – مشكلات اصلي در جبهه نظامي و سياسي بود , اما دربار هميشه نگراني مذهبي و فكري خود و رعيت خويش را از تركان عثماني اعلام مي كرد. از آنجا كه پادشاهي اسپانيا خود را تنها مدافع مسيحيت و مذهب كاتوليك معرفي كرده بود , وظيفه معنوي خود مي دانست كه به سلطه سلاطين استانبول پايان دهد.
پادشاهان اسپانيايي علاوه بر نبرد مستفيم با سربازان عثماني كه تنها به چند نبرد دريايي در قرن شانزدهم و سرزمين هاي دور دست محدود شد , تلاش هايي نيز در جهت تشكيل يك ائتلاف با ديگر دشمنان عثماني به عمل آوردند. درطول فرن شانزدهم و بويژه در قرن هفدهم تلاش شد ائتلاف هايي با دولت هايي كه مي توانستند در جهت منافع اسپانيا حركت كنند , ايجاد نمايند. لذا نمايندگاني به شبه جزيره بالكان , آفريقاي شمالي و اروپاي شرقي فرستاده شد. اين سياست بازداري دشمن توسط ائتلاف , بدون در نظر گرفتن عقايد مذهبي حاكماني كه درخواست همكاري از آنان مي شد، خود بهترين نشانة احساس ضعف پادشاهان كاتوليك در مقابل مشكلات است.
پيشرفت هاي سريع نظامي سلطان سليم و سلطان سليمان در شرق و اروپا اين تصور را ايجاد كرده بود كه ارتش سلطان شكست ناپذير بوده و سلاح هاي زميني بر آنها كارگر نيست. "اتحاد شاهزادگان" براي مبارزه با دشمن مشترك , پس از امضاي قرارداد ميان سليمان و فرانسيسكوي اول , توسط خود مسيحيان از بين رفت , بويژه هنگامي كه بسياري از حاكمان شرقي ( بالكاني و تاتار) از آنان حمايت كردند. پادشاهي اسپانيا و ايران صفوي در مقابل چشم جهانيان و مردم خويش به تنها قدرت هايي كه مي توانستند از پيشرفت هاي توهين آميز نظامي سلطان جلوگيري نمايند , تبديل شدند.
پيدايش سلسله صفوي توسط شاه اسماعيل در سال 1501 و استقرار حاكميت ايراني بر قلب ايران , پس از قرن ها حاكميت عرب , مغول و خوانين ترك , بدين معنا بود كه در شرق دولت عثماني , قدرتي شبيه آنچه در غرب مديترانه مستقر است , پديد آمده است. مبارزه با قدرت عثماني از دو سوي سلطه آن , موجب تقسيم ارتش و تحديد درآمدهاي اقتصادي امپراتوري مي شد. تلاش هاي شاه اسماعيل براي گسترش مواضع خود در كردستان ( تصرف دياربكر 9 – 1507 ) و يا ورود به بغداد درسال 1508 مساوي با آغاز درگيري مستقيم با دولت عثماني بود.
پيروزي هاي شاه اسماعيل همزمان با سلطنت يكي از برجسته ترين سلطان هاي عثماني يعني سلطان سليم بود. او قصد داشت سلطه خود را بر جهان اسلام گسترش دهد و مجددا نظام خليفه گري را مستقر سازد. ايجاد يك قدرت جديد در همسايگي دولت عثماني چندان براي سلطان جوان عثماني خوشايند نبود. از سوي ديگر ظهور يك دولت شيعي مي توانست ديگربار امپراتوري را به هرج و مرج بكشاند. هنگامي كه به بررسي منابع عثماني مي پردازيم , آنها دولت صفوي را بدور از سنت هاي ترك و آناتولي معرفي مي كردند.
اين ديدگاه ملي گرايانه تاريخي كه تا چندسال پيش نيز مورد استفاده قرار مي گرفت , اين فرضيه را قوت بخشيد كه دو دولت ملي و كاملا متفاوت , به مقابله با يكديگر پرداخته اند. اما اين فرضيه امروزه به هيچ وجه نمي تواند مورد قبول واقع شود , زيرا مرزهاي دولت عثماني از نقطه نظر مفاهيم كنوني چندان ترك و ملي نبودند.
در نتيجه آنچه سليم به عنوان امنيت مرزهاي امپراتوري ترك اعلام مي كرد, چندان صحيح نبود. شهرت شاه اسماعيل مبني بر ايجاد حكومتي نيمه الهي , يكي از وجوه نگراني دربار عثماني بود. زيرا سليم نيز به دنبال كسب عنوان خليفه المسلمين بود و لذا تصرفات خود را با عنوان اجراي فرامين الهي توجيه مي كرد.
شكست اسماعيل به معناي پايان بي ثباتي در آناتولي بود, و حذف يك رقيب كه عقايدي شبيه خود او داشت . اين حريف نيز قصد گسترش قدرت خود در آسياي ميانه را داشت. براي آغاز جنگ در شرق آناتولي , سلطان سليم نياز به مشروعيت مذهبي داشت , زيرا قزلباش ها شاه اسماعيل را نماينده خدا روي زمين مي پنداشتند. جنگ عليه ايرانيا ن همانند جنگ عليه مصريان بهانه جهاد ضد كفار را از دست سلطان خارج كرده بود.
سليم در سال 1514 ارتش قدرتمندي ترتيب داده و اواخر ماه اوت به درياچه وان مي رسد و نبرد آغاز مي شود. برتري توپخانه و تير اندازان عثماني بر سپاه صفوي به زودي نمايان مي شود. اما جنگ در منطقه اي كوهستاني و در ميان مردمي كه چندان ميانه اي با سلطان استانبول ندارند , چندان آسان نبود. تصرف تبريز شايد يكي از مهم ترين وقايع اين نبرد باشد. اما حفظ نظاميان در ميان مردمي كه دشمن عثماني هستند , مزارع را به آتش مي كشند و ارتباط سلطان را با ديگر مواضع ارتش عثماني قطع مي نمايند , مشكلات را افزايش مي دهد. تا سال 1516 سليم ارتش خود را در منطقه نگاه داشت تا موفق به ايجاد دولتي در دياربكر شد. بدين ترتيب درگيري با ايرانيان را تا انتهاي پادشاهي خود ادامه مي دهد.
اما شاه اسماعيل پس از اين نبرد شهرت شكست ناپذيري خود را از كف مي دهد. همچنين بسياري از سربازان خود را از دست داده بود. ديگر خود فرماندهي ارتش را به دست نمي گرفت و امور سياسي و اداري را به نخست وزير واگذار مي كرد. با اين حال , فكر ائتلاف با قدرت هاي مسيحي اروپايي عليه عثماني ها در خيالش راه يافت . پادشاهاني كه در موقعيتي نظير شاه اسماعيل قرار داشتند , مانند لويس دوم مجارستان در يك جنگ كشته مي شوند. او پيش از مرگ هياتي را براي درخواست كمك به دربار شاه اعزام كرده بود. كارلوس پنجم , امپراتور آلمان در سال 1520 با شاه اسماعيل تماس گرفت . شاه در سال 1523 طي نامه اي اظهار اميدواري مي نمايد كه ارتش دو كشور با هم متحد شده تا بر قواي عثماني غلبه نمايند.
به نظر مي رسد كه حكام صفوي و آبسبورگ سياستي مشترك را در برابر دشمن دنبال مي كردند. آنها خود را نماينده دولت ها و مذاهبي مي دانستند كه مورد تهديد قدرت سلطان قرار گرفته بودند. هر يك از آنها سياست هاي داخلي خاص خودشان را در زمينة اقليت هاي مذهبي و قدرت هاي خارجي همسايه دنبال مي كردند (پرتقالي ها براي ايرانيان و مغربي ها براي اسپانيايي ها ) . اما مشكلات همسايگان كافر هنگامي كه مشكل دشمن مشترك مطرح مي گرديد , فراموش مي شد.
در طول قرن شانزدهم تماس هاي ايرانيان با اسپانيايي ها از طريق تعداد بيشمار راهب هاي كاتوليك كه به سرزمين فارس مي رفتند , حفظ شد. در اين رابطه سياست هاي دولت ايران در رابطه با اقليت ها مذهبي و توسعه تجاري با دولت هاي اروپايي , سياستي مستقل بود. ظهور دولت عثماني روابط تجاري ميان شرق و غرب را تحت الشعاع قرارداده بود. پس از تصرف قسطنطنيه ، بسته شدن درياي سياه , كنترل فرات (1473 ) و تحت حاكميت قرار دادن پادشاهي آناتولي (1475 ) سلطان به تنها طرف مذاكره با قدرت هاي غربي تبديل مي شود.
سلطه دريايي به همراه پيشرفت هاي زميني باعث مي شود كه تجارت توليدات شرقي كاملا در دست امپراتوري عثماني قرار گيرد و تجار شرقي نتوانند محصولات خود را به غرب صادر نمايند. اما پرتقالي ها از طريق اقيانوس هند به اكتشافات تازه اي نايل مي شوند . در سال 1488 راه " اميد نيك " توسط بارتولومه دياس كشف شد و در سال 1497 واسكودوگاما توانست به اقيانوس هند برسد. در سال 1507 با رسيدن آلفونسو د آلبروككه به خليج فارس , راههاي جديد تجاري كشف مي شود. اكتشافات پرتقالي ها موجب شد كه تاثيرات منفي پيشرفت هاي زميني دولت عثماني تا حدود زيادي اصلاح شود , زيرا راه جديد از ليسبون به هرمز ادامه داشت . استقرار پرتقالي ها در سرزمين هاي صفوي در مرحله نخست منافع مشتركي براي دو دشمن عثماني به همراه آورد. زيرا ايراني ها راهي به خارج براي عرضه توليدات خود , بويژه ابريشم , يافته بودند.افزون براين , ضربه اي شديد بر اساس و پايگاههاي اقتصادي عثماني وارد شد. سليم متوجه خطر رسيدن دريانوردان ايبريايي به منطقه شد. بنابراين تلاش نمود راه هاي قبلي تجاري را مجددا احيا نمايد و در مناطقي كه مايل بودند تحت سلطه استانبول باشند . استقرار يابد.
بدون ترديد نياز صفويه براي استقرار در سرزمين هاي پارس يكي از عناصري بود كه موجب تسهيل حضور اروپايي ها در سرزمين هايشان مي شد. دولت تهماسب كمتر حماسي تر از اسماعيل و موفق مانند عباس , جامعه اي چند فرهنگي را تحكيم مي بخشد. نهاد ها و ادارات را به تقليد از دولت عثماني ايجاد كرده و اجازه اقامت اقليت هاي مذهبي را صادر مي نمايد. اجازه اقامت به اقليت ها كه به سرعت در تجارت داخلي و خارجي و امور دولتي فعال مي شوند , باعث مي شود كه شاه تهماسب قزلباش ها و برخي ديگر از گروه هاي فشار را بهتر كنترل نمايد.
هيات هاي اروپايي كم كم به اقليت هاي مذهبي نزديك شدند و در داخل سرزمين هاي صفوي به ايجاد معبد و كليسا پرداختند. دومينيك ها , فرانسيسكويي ها , آگوستيني ها , كارملي ها و كاپوچيني ها در ايران متسقر مي شوند. اين گروه هاي مذهبي اخبار ايران را به غرب فرستاده و مشخصه هاي سياسي اروپا را به شاه گزارش مي دهند. مهم ترين روابط ديپلماتيك صفويان و ابسبورگ در زمان پادشاهي عباس اول و فليپ سوم صورت مي گيرد. تماس هاي دو پادشاه بيشتر حول محور چگونگي مقابله با دشمن صورت مي گيرد. فارغ از رمانتيسمي كه معمولا اين روابط را توصيف مي نمايد , تماس هاي ديپلماتيك ميان دو قدرت , درست در شرايطي صورت مي گيرد كه هرگونه طرح همكاري ناممكن مي نمود. فليپ سوم با ادامه سياست فليپ دوم , سياست دفاعي را در مقابل دولت عثماني اتخاذ كرده بود. در دربار مادريد و وايادوليد گزارشات متعددي براي تصرف استانبول و فلسطين تدوين شد , اما اين پروژه ها قدرت اجرايي نداشت , زيرا دولت در حال ايجاد گروه هاي نظامي براي حفظ راه هاي تجاري بود و از سوي ديگر, وجود رقباي داخلي و عدم وجود درآمدهاي اقتصادي آغاز هرگونه درگيري را منتفي مي ساخت. خطر اصلي ترك ها براي اسپانيايي ها توسعه طلبي آنها در مديترانه بود كه اين تهديد و خطر به دليل انحطاط نيروهاي دريايي عثماني و آغاز مشكلات داخلي در دربار عثماني , تنزل نمود. از سوي ديگر , سياست شاه اسپانيا درخصوص آب هاي خليج فارس با هماهنگي پرتقال اتخاذ مي شد. سياستمداران پرتقالي با حسادت منافع تجاري و نظامي خود را در هند و خليج فارس حفظ مي كردند و چندان مايل نبودند كه اسپانيايي ها در آن مناطق مداخله نمايند. شايد يكي از دلايل تاخير در اعزام هيات گارسيا سيلوا به ايران علاوه بر كمبود بودجه , همين عدم تمايل پرتقالي ها در مداخله باشد.
عباس اول به يك حمايت خارجي قوي براي جلوگيري از حملات پي در پي دولت عثماني نياز داشت. امپراتوري عثماني اواخر قرن شانزدهم دشمنان بسياري داشت . لذا اعزام هيات هاي مختلف ايراني به مسكو , اتريش , و خان هاي تاتار در همين رابطه صورت مي گيرد. از سوي ديگر , دولت ايران براي نشان دادن احترام خود به اقليت هاي مذهبي , به گروه هاي مختلف مسيحي اجازه اقامت در شهرهاي عمده ايراني را مي دهد.
تماس هاي دولت اسپانيا و ايران از طريق گروه هاي مذهبي و از طريق برادران شرلي صورت مي گيرد. علاوه بر اين , روبرت شرلي در مدرنيزه نمودن ارتش صفوي سهم داشت و اين افراد سياست خارجي سلطان عثماني در مورد ايران را تحت الشعاع قرار مي دادند.
سفرنامه هاي حسين علي بيك بيات و كارسيا د سيلوا بهترين شاخصه براي بررسي تماس هاي دولتين است. در نخستين گزارش چند ايراني كه تغيير مذهب مي دهند و به شهرت مي رسند _ به گونه اي كه لوپه د بگا تئاتري با اين مضون به آنها اختصاص مي دهد – به همراه سفير روبرت شرلي هستند. راهب ها و شرلي مانع هرگونه تماس ميان ايران و اسپانيا مي شوند و دليل عمده آن رفتار دوگانه شرلي است كه يك دست در انگليس داشت و علاقه زيادي نيز به كسب پول مي ورزيد.
بديهي است كه امكان اعزام ارتش توسط پادشاهي اسپانيا به سرزمين هاي دور دست فارس براي آغاز جنگ با ترك هاي عثماني ناممكن بود. قراردادها امضا شد و كاهش تنش در دريا باعث شد كه پادشاهان اسپانيا سياست خود را تغيير دهند. جنگ با استانبول يك آرزو بود , اما در حد يك آرزو باقي مي ماند و نمي توانست تحقق پذيرد. مشكلات واقعي پادشاهان اسپانيا با مسلمانان در رابطه با امنيت راه هاي تجاري و ارتباط ميان قواي نظامي اش بود.
دولت هاي الجزاير و تونس اگرچه وابسته به سلطان بودند . اما به صورت خود مختار رفتار مي كردند و مانورهاي دريايي آنان خطر چنداني براي اسپانيا ايجاد نمي كرد و دليلي نيز وجود نداشت كه عليه دولت عثماني به دليل چند برخورد دريايي , اعلام جنگ شود.
فرناندو براودل مقطع زماني 1580 تا 1640 را زمان خاموشي الجزيره و ازميان رفتن وضعيت جنگي در مديترانه معرفي مي كند. مديترانه دريايي بود كه اندك اندك اهميت استراتژيك خود را از دست مي داد. حتي كشتي هاي عثماني به تغيير ناوگان هاي خود پرداختند تا بتوانند در اقيانوس اطلس به دريانوردي خود ادامه دهند. همزمان با اين جريان ها فليپ سوم به حمايت برخي گروه هاي مسلمان در الجزاير و مراكش مي پرداخت تا سلسله هاي سعدي و علوي را تحت كنترل داشته باشند. بدين وسيله حكام مسلمان براي حل مشكلات داخلي خود اقدام مي كردند و عثماني ها نمي توانستند نقوذ خود را با جبل الطارق گسترش دهند. سياستي كه با ايران داشتند نيز چيزي شبيه همين سياست بود . آنها مي دانستند كه صفويان مي توانند باعث تحليل قواي اقتصادي و نظامي دشمن شوند , اما اين مساله باعث نمي شد كه به عثماني ها اعلان جنگ دهند. به همين موضع امپراتورهاي آلمان نيز عمل مي كردند. آنها هيات هاي اعزامي ايران را به اسپانيا حواله مي دادند و درعين حال خود به امضاي پيمان هاي نظامي با دولت عثماني مي پرداختند. تفكر جنگ صليبي كه در قرون پانزدهم و شانزدهم در افكار پادشاهان اروپايي رسوخ كرده بود . به بوته فراموشي سپرده شد و تنها درگيري لپانت پس از يك دوره جنگ و خونريزي روي داد.
تماس هاي متعدد با ايران بويژه از طريق هيات هاي مذهبي كه به اسپانيا مي رسيدند و رفتار برادران شرلي , اندك اندك موجب سؤ ظن به پادشاه ايران , شاه عباس گرديد. انگليس به روند توسعه تجاري خود ادامه مي داد و راه هاي آبي اسپانيا در مديترانه را كم كم اشغال مي نمود. تجارت با ايران بسيار سود آور بود و اسپانيايي ها اين موضوع را به دليل داشتن گمرك هرمز به خوبي مي دانستند.
قدرت هاي شمال اروپا تلاش خود را براي به انحصار درآوردن تجارت از شرق آغاز كرده بود . در سال 1533 يك شركت مرموز به نام " شركت تجار براي اكتشاف مناطق , جزاير و اماكن نا شناخته " تاسيس شده بود كه محصولات ايراني را خريداري مي كرد. اين شركت بارها تغيير نام داد ( شركت مسكو , شركت روسيه ) اما هميشه در تجارت با شرق بويژه در تجارت ابريشم و خوار و بار فعاليت داشت و كم كم قدرت را از دست پرتقالي ها خارج مي نمود. اين توسعه تجاري انگليسي ها هنگامي كاملا مشخص مي شود كه آنتوني جنكينسون دوبار از طريق درياي مازندران و بخارا به ايران مي رود. در روابط قرن شانزدهم انگليسي ها به بسياري امتيازات تجاري دست يافته بودند , اما مي گفتند كه تبادلات تجاري با شرق بسيار جذاب , اما به دليل عدم امنيت چندان سود آور نيست.
طي دورة حاكميت عباس اول انگليسي ها تلاش مي نمودند از طريق سوريه و بين النهرين با ايران در ارتباط باشند . جان نيوبري به تاسيس شركت " شرق " مي پردازد , اما پرتقالي ها موفق مي شوند آنها را دستگير كرده و در گوآ به محاكمه بكشند. ضربه نهايي بر سلطه انحصاري پرتقال در تجارت با ايران , اوايل قرن هفدهم وارد مي شود. يعني درست هنگامي كه نيروهاي دريايي پرتقال به صورت دايم عثماني ها را از خليج فارس بيرون رانده بودند ، دو تاجر كمپاني تازه تاسيس انگليسي به نام " هند شرقي " تاسيس شده در سال 1600 م . فرماني از شاه عباس دريافت مي كنند كه به موجب آن تجار تمامي كشورهاي اروپايي مي توانستند با ايران تجارت آزاد داشته باشند. (سال 1615 م ) . در سال هاي بعدي انحصارات دولت پرتقال در خليج فارس با صدور فرمان هاي جديد شاه , اهميت خود را از دست مي داد. انگليسي ها فرمان جديدي را از شاه دريافت كردند كه براساس آن تجار فرنگي مي توانستند كالاهاي خود را بدون واسطه دولت هاي اسپانيا و پرتقال از ايران خارج نمايند.
پرتقال نسبت به اين تهديد جديد واكنش نشان داد , اما شكست نيروهاي پرتقالي در مقابل بندرجاسك , پايان حضور پرتقالي ها در هرمز به شمار مي رود. در سال 1622 م. سربازان صفوي با كمك كشتي هاي انگليسي قلعه هرمز را تصرف نموده و كنترل خليج فارس را به دست مي آورند. مدت تجارت انگليسي ها با ايراني ها زود به پايان مي رسد و هلندي ها جانشين آنها مي شوند. كمپاني هاي هلندي هند شرقي كه درسال 1602 تاسيس شده بود , جانشين لندني ها شده و امتيازاتي شبيه انگليسي ها از صفويان كسب مي نمايند. آنها انگليسي ها را از سرزمين هايي كه از پرتقالي ها گرفته بودند , اخراج كردند.
در اين ميان , ترديد هاي پادشاهي اسپانيا در مورد درخواست هاي شاه عباس اول بديهي مي نمود. گارسيا سيلوا يي فيگه روا با سفرنامه ها و مكاتبات خود قصد داشت شاه ايران را نسبت به تمايلات حقيقي پادشاه اسپانيا توجيه نمايد. مسايل مذهبي و اقتصادي در مكاتبات وي مشاهده نمي شود , زيرا اين گونه مسايل مستقيما توسط مسوولان پرتقالي هرمز مورد توجه قرار مي گرفت. وي علاه بر تشويق شاه به برخي عمليات نظامي اسپانيا در مديترانه اشاره مي نمايد تا نشان دهد كه پادشاه اسپانيا برجنگ با استانبول پافشاري و اصرار دارد. به شاه ايران چند جمله در اشاره به شهر الجزيره و چند درگيري دريايي ميان ناوگان هاي جنگي اسپانيايي و ايتاليايي را ياد آور مي شود. اما چند درگيري براي پادشاهي كه به دنبال يك جنگ تمام عيار با دشمن عثماني بود , كافي به نظر نمي رسيد. علاوه بر اين , اطلاعات تجار ارمني و اطلاعات ديگري كه شاه از طريق انگليسي ها دريافت مي كرد , به شاه عباس اول نشان داده بود كه وعده هاي سفير به واقعيت نزديك نيست و بيشتر جنبه تئوريك دارد. جنگ عليه عثماني ها دراروپاي جنوبي سپرده شده بود . اسپانيا و ديگر كشورهاي اروپايي به مشكلات امپراتوري عثماني واقف شده بودند و ديدگاه خود را نسبت به اين امپراتوري عوض كرده بودند. اتخاذ سياست هاي بي طرفانه با عثماني ها براي انجام توافقات سياسي و اقتصادي – چنان كه فرانسه انجام داد – به صرفه تر از آغاز يك جنگ تمام عيار عليه دشمن عثماني بود. اسپانيا تا پايان قرن هجدهم دشمني خود را با دولت عثماني حفظ كرد و آخرين كشور اروپايي بود كه به امضاي توافق نامه هاي تجاري با اين امپراتوري پرداخت.
تماس هاي با ايران در دوران فليپ سوم آواز قو براي يك پادشاهي بود كه روياي سلطه بر سرزمين هاي فلسطين و قسطنطنيه را درسر مي پروراند. سياست عباس اول در مقابل اسپانيايي ها , سياست حاكمي بود كه در موقعيت خطرقرار داشت , خطري كه با توسعه طلبي عثماني همراه بود و مقابله با حاكمي كه عنوان امام يا خليفه اسلام را يدك مي كشيد , به مراتب دشوار تر مي نمود.
سفارت ها و اسناد باقي مانده با ايران مساله اي است كه بايد با وسعت بيشتري مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد. روابط ميان دولت هاي ايران و اسپانيا مدت ها پيش آغاز شد , اما شرايط اقتصادي – سياسي ايران و اسپانيا مانع ازتبديل آن به امري محسوس گرديد.  




|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید