تاریخ : شنبه 15 مهر 1391
نویسنده : Oda Pardeks

مسابقات Clan. البته دوستانه فردا ساعت 5:30 قم .گیم نیت (شاهین سرخ)

بازی اول    Oda Nabunaga VS 2tabaze41


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: بازی , مسابقات , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس

زبان و ادبيات فارسي از زمان شكل گيري و رونق آن تا به امروز همواره از مايه ها و عناصر گوناگوني بهره جسته است. عناصر و موضوعاتي از قبيل : فلسفه، عرفان، حكمت ، نجوم، تاريخ، طب و ... در ادوار مختلف شعر و ادبيات فارسي، مايه‌هايي هستند كه در زينت دادن و آرايش اين قصر رفيع، نقش اساسي داشته و همواره مورد عنايت و توجه گويندگان فارسي زبان بوده‌اند. شايد بتوان گفت آنچه كه بيش از ساير عناصر به شعر فارسي رونق عمومي بخشيده است، داستان پيامبران و قصص اسلامي است[1]مسائل عرفاني به جهت ارتباط با باطن و روح، بسيار پيچيده است و براي فهم آن بايد از شيوه‏هايي استفاده كرد كه به ساده‏تر شدن آن كمك كند. مولانا با استفاده از شيوه بيان حكايت و تمثيل به ساده‏تر شدن مطلب كمك مي‏كند و با بيان حكايتي از زندگي يكي از پيامبران و با توجه به مضمون حكايت، پند و پيام مورد نظر خويش را بيان مي‏كند كه با شيوه برقراري پيوند منطقي و درستي كه بين حكايت و پيام در خواننده تاثيري عميق مي گذارد. در اين يادداشت قصد داريم كتاب هايي را معرفي كنيم كه به جستجوي داستان هاي پيامبران در مثنوي معنوي پرداخته اند و سير داستان زندگاني پيامبران را در انديشه مولانا دنبال كرده اند.. در اين ميان اشعار مولانا از ويژگي خاصي برخوردارند. مثنوي معنوي، اثري تعليمي- عرفاني است كه در قالب داستان ها، حكايات و تمثيل ها به بيان پند و اندرز و گوشزد كردن مسائل اخلاقي و نيز تشريح افكار و انديشه هاي عرفاني مي پردازد.

 

هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس. ساحل: حضرت نوح عليه السلام در مثنوي. (تهران: موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس، 1385)

اين كتاب كه قبل تر در سال 1383 با نام پديدآور "اعظم شفيعي" منتشر شده است، به بررسي داستان زندگاني حضرت نوح (ع) در مثنوي معنوي مي پردازد و با اشاره به ابيات مثنوي، به شرح داستان و برداشت مولانا از داستان حضرت نوح مي پردازد. كتاب با بيان انديشه اي نو، آغاز مي شود و نوح را زنده عشق معرفي كرده و مخالفان را با عنوان "خاموشان در پرده" ياد مي كند. پس از آن سير داستان به سمت كشتي نجات و طوفان هلاك پيش مي رود و نگاه مولانا و اشعار او در جاي جاي كتاب منعكس مي شود:
كشتي سازيد ز توزيع و فتوح                                                كاو يكي ملاح كشتي همچو نوح
غرقه گشته عقل هاي چون جبال                                        در بحار وهم و گرداب خيال
كوه ها را هست زين طوفان فضوح                                         كاو اماني جز كه در كشتي نوح
زين خيال رهزن راه يقين                                                       گشت هفتاد دو ملت اهل دين

در بخش هاي انتهايي اشاره به آغازي نو، خواننده را به انتظار آخرين اميد و آخرين نوح مي نشاند و "گویی حادثۀ طوفان نوح یک‌بار دیگر در حیات ما تکرار می‌شود، لازم نیست به عقب بازگردیم، نوح، طوفان و کشتی‌اش به همین زندگی عادی ما وارد می‌شوند".

 

هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس. شب شكن. (تهران: موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس، 1385)
 

اين كتاب كه در سال 1383 تحت نام پديدآور "مهديه پاكروان" منتشر شده است، به بررسي داستان زندگي حضرت ابراهيم (ع) در مثنوي معنوي مي پردازد. سيماي ابراهيم در مثنوي علاوه بر مقام نبوت، سيماي عارف کاملي است که در مبارزه با بت نفس، الگوي سالکان و مريدان بحر صفا گشته است. مولوي در داستان ابراهيم با توجه کامل به اشارات و دقايق قرآني، به ذکر سرگذشت شيخ کاملي مي پردازد که در ميدان نظر و عمل سربلند و پيروز، مراحل فناي في الله را پشت سر مي گذارد و با اطمينان کامل به مرحله شهود بقا نايل گرديده و به مقام خليل اللهي مي رسد. ابراهيم از نگاه مولانا بيانگر سير تخلي و تحلي و تجلي عارف است[2]. در بخشي از كتاب آمده است:«...بعد از بت‌شکستن نوبت گلستان شدن است و بعد از خراب کردن زمان آبادشدن، باید از آتش گذشت تا لذت خطاب ”برد و سلام“ خدا را چشید. آتش برای ابراهیم، آتش نمرود بود و برای ما آتش نفس. بگذار و بگذر!» و مولانا اين مفاهيم را در ابيات خود چنين منعكس مي كند:
نار بيروني به آبي بفسرد                               نار شهوت تا به دوزخ مي برد
چه كشد اين نار را نور خدا                           نور ابراهيم را ساز اوستا
تا زنار نفس چون نمرود تو                            وارهد اين جسم همچون عود تو
 
 
هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس. رقص كوه. (تهران: موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس، 1385)
 

اين كتاب كه در چاپ قبلي نويسنده آن، "مريم محمدي" است، به بررسي داستان زندگاني حضرت موسي (ع) در مثنوي معنوي مي پردازد. نگاه مولوي به موسي (ع) همان نگاه قرآني است كه در آيات الهي آمده است. مولوي با بهره گيري كامل از قرآن و تفاسير آن، سعي در ترسيم سيماي الهي و بشري از موسي (ع) دارد. موسي (ع) در مثنوي معنوي گاه چون مريدي است كه از ولادت تا وفات با عنايت الهي رشد و نمو يافته، در مسير شريعت رباني گام نهاده، طريقت معنوي را آزموده و به منزل حقيقت خليفه الهي واصل گرديده است[3] مولفان كتاب از آن جهت نام كتاب را رقص كوه مي نامند كه موسي (ع) را چنان مدهوش تجلي خداوند مي بينند كه در خلوت عشق همۀ مرارت‌ها و سختی‌ها فراموشش می‌شودو کوهی که شاهد این عشق‌بازی است، از هیجان این خلوت به رقص درمی‌آيد..
موسي چون شيخ كاملي براي قوم بني اسراييل به مدد الهي معجزات نه گانه خويش را آشكار ساخته و وادي هاي خطرناك رهايي از فرعون ستمگر را كه مثل شيطان و نفس است پشت سر گذارده و به مقامات الهي نايل آمده است[4]
نفس فرعون است هان سيرش مكن                 تا نيارد ياد از آن كفر كهن
او چو فرعون است در قحط آنچنان                  پيش موسي سر نهد لابه كنان
چون كه مستغني شد او طاغي شود                 خر چو بار انداخت اسكيزه زند
 
با اين همه موسي (ع) در برابر خضر (ع) چون سالكي زانوي تادب به زمين زده و در آزمون سخت صبر مردود گشته برمي گردد. موسي (ع) در نظر مولوي گاه مظهر عقل الهي است و گاه مظهر عقل بشري[5].
 

[1] عليزاده، علي. تجلي شخصيت حضرت ابراهيم (ع) در ادبيات فارسي تا قرن هشتم هجري. پايان نامه كارشناسي‌ارشد. ( تهران: دانشگاه تربيت معلم، 1374)
 
[2] سيف، عبدالرضا. سيماي ابراهيم بت شكن در آينه مثنوي. دانشكده ادبيات و علوم انساني (تهران). زمستان 1380: 179-196
 
[3] سيف، عبدالرضا. وند نسرين، موسي. موسي و فرعون در مثنوي معنوي. دانشكده ادبيات و علوم انساني (تهران). تابستان- پاييز و زمستان 1381؛ 4 (8-7-6 (ضميمه)): 55-74
[4] همان
[5] همان.

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
موضوعات مرتبط: , , , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

چرا بعضی از موضوعات و قصص قرآن مانند قصه‌های مربوط به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ تکرار شده است؟


مادر حضرت موسی
پاسخ

خدا حکیم است[1] و قرآن را هم حکیم معرفی می‌کند.[2] بنابراین قرآن از بیهوده‌گویی به دور بوده،[3]و هدفمند است و هدف مهم آن، عاقل ساختن انسان است[4] تا در سایه آن به هدف نهایی خود (هدایت انسان)[5]، دست یابد. و برای رسیدن به آن، از شیوه‌های مختلف مثل تکرار و .... استفاده کرده است.[6]

 

نکات کلی

1 ـ تکرار یکی از فنون فصاحت است.[7] غرض عمده از آن تأکید است، چنانکه مرحوم مغینه می نویسد: «مفسران اتفاق دارند که، غرض از تکرار، تأکید است. گوستاولین در کتاب « آراء و معتقدات» می‌گوید: هر کس لفظ یا ساختاری را پیوسته تکرار کند، آن را تبدیل به عقیده می‌کند.» و برای دست یابی به این نتیجه، قرآن ، یک معنی را، به شیوه های دیگر به مقتضای حکمت تکرار می‌کند»[8]

فراء یکی از بزرگان ادبیات عرب در این باره می‌گوید: « قرآن به لغت عرب و به شیوه محاوره‌ای آنان نازل شده است[9] و از عادت عرب تکرار کلام ، برای تأکید و فهماندن مطلب، می‌باشد. به عنوان مثال در تأیید مطلب دیگران می‌گویند: « بله! بله!» و در ردّ آن می‌گویند: « نه! نه!»[10] و از آنجایی که قرآن کتاب هدایت است، نه کتاب قانون یا ... و هدایت عمومی جز با تکرار مطالب با بیانات متفاوت امکان ندارد، در آن تکرار وجود دارد.[11]

چنانکه آیت الله جوادی آملی می‌فرمایند: «تکرار در قرآن کریم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد، در هر مناسبت، با زبانی خاص ادا شود، تا ویژگی موعظه داشته باشد؛ بر خلاف کتب علمی که هر مطلب، تنها در یک جا بیان می‌شود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت، آن است که، شیطان و نفس امّاره که عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال (گمراه کردن آدمی مشغولند، و کار آنها گر چه گاهی کم می‌شود، لیکن ترک نمی‌شود، از أین رو تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.»[12]

قصه‌های قرآن، چون آیینه، زشتی و زیبایی‌ها را نشان می‌دهد، مانند علائم راهنمائی و رانندگی انسان را از خطرات ، آگاه کرده، و نحوه حرکتش را به او تذکر می‌دهد و همانند مناظر زیبا لذت بخش است. بنابراین تکرارشان بر حسب نیاز، ضروری است

 

نتیجه تکرار و تأکید، تلقین است که اثر آن بر روان انسان غیر قابل انکار است و شاید به همین جهت بر تکرار عبادات و دعاها و ... در اسلام تأکید شده است.

2 ـ نکته‌ای در خصوص قصه‌ها: قصه‌های قرآن، چون آیینه، زشتی و زیبایی‌ها را نشان می‌دهد، مانند علائم راهنمائی و رانندگی انسان را از خطرات ، آگاه کرده، و نحوه حرکتش را به او تذکر می‌دهد و همانند مناظر زیبا لذت بخش است. بنابراین تکرارشان بر حسب نیاز، ضروری است.

3 ـ تکرار در قرآن به سبب تعدد غرض‌ها می‌باشد؛ مطالب و قصه های قرآن در هر جا به خاطر عرضی خاص، تکرار شده است.[13] به عنوان مثال: آیه مبارکه «فبأی آلاء ربکما تکذبان » در سوره الرحمن، به طور بی نظیری، 31 بار ذکر شده است و این به جهت تعداد اسباب (‌نعمت‌های مورد سؤال ) می‌باشد، که پرداختن به یکایک آنها خارج از حد این پاسخ است؛

قصه های قرآن

بنابراین یک دسته بندی کلی ارائه می‌گردد:[14]

1ـ این آیه به دنبال عجائب خلقت و مبدأ و معاد هشت بار آمده است.[15]

2 ـ بعد، به دنبال آیات آتش و عذاب و سختی آنها هفت مرتبه ( به تعداد درهای جهنم)،[16]ذکر شده است.[17]

3 ـ آنگاه به دنبال توصیف باغ‌های بهشتی و نعمت‌های آن هشت مرتبه ( به تعداد درهای بهشت)[18] تکرار شده است.[19]

4 ـ سپس هشت دفعه دیگر، بعد از ذکر دو باغ بهشتی و نعمت‌های آن تکرار گشته است.[20] و به نظر مرحوم مغنیه این تکرارها مانند این است که به کسی که خدمات زیادی کرده‌ای، بگویی: «تو را از دست دشمن نجات دادم و اموال زیادی به تو دادم؛ پس کدامشان را انکار می‌کنی؟! فرزندانت را تربیت کردم و برایت خانه ساختم، پس کدامشان را انکار می‌کنی؟! و ... که این در واقع تأکید و تکرار یک چیز نیست، بلکه هر یک پیام تازه‌ای دارد.[21]

 

تکرار قصه ها در قرآن

قرآن برای آسان شدن فهم معارف سنگین،[22] از مثل و قصه استفاده کرده است؛[23] و قصه‌‌های حقیقی[24] را به صورت گزینشی،[25] و با بهترین شیو‌ه‌ها،[26] با هدف اصلی درس و عبرت گیری،[27] بیان کرده است؛ و هر قصه‌ای را که درس و عبرت بیش‌تری دارد، تکرار کرده است؛ از این رو قصه‌های حضرت موسی ـ علیه السلام ـ بیش‌تر تکرار شده است.[28] و اینجا فقط به سه موضوع کلی آنها اشاره می‌شود:

1 ـ موسی ـ علیه السلام ـ و فرعون: آن دو در طرف نقیض همدیگر بودند؛ یکی حق محض، و دیگری باطل محض بود؛ موسی ـ علیه السلام ـ دارای مقام « کلیم اللهی» [29]، امّا فرعون در نهایت کفر بود و « انا ربکم الاعلی» [30] را سر می‌داد؛ در حالی که کفار عصر سایر پیامبران، در گردن کشی، مثل او نبودند.[31]ولی پیروزی نهایی از آن موسی ـ علیه السلام ـ شد؛ که تکرار آن درس صبر برای مؤمنان، و عبرت برای کافران است.

دقت در هر بخش از قصه‌های قرآن نشان می‌دهد، در هر مورد دارای حکمت و فلسفه جدیدی است که در حقیقت تکرار نشده و در صدد بیان مطلب جدید خواهد بود

 

2 -

بنی اسراییل : به اعتقاد علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) ، ویژگی بنی اسراییل ، دشمنی، لجبازی، مادی گرایی، و حس گرایی بوده است؛ و این خصیصه درد کفار زمان پیامبر (ص) و جوامع امروزی است؛ و قرآن قصه‌های آنها را تکرار کرده است، تا مردم عبرت گیرند و دچار این نوع بدبختی نشوند

.[32]

3 ـ سامری: داستان ساختن گوساله طلایی، توسط سامری منافق،[33] و پرستش آن توسط بنی اسرائیل، و بی اعتنایی آنان به منع هارون ـ علیه السلام ـ ( وصی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ) در چهار سوره تکرار شده است.[34]تا شاید مسلمانان بیدار شوند و گرفتار فتنه منافقان نشوند؛ امّا افسوس که آنان با سوء استفاده از بی تفاوتی مسلمانان، فتنه سقیفه را بپا کردند؛ تا اینکه علی ـ علیه السلام ـ سخن هارون ـ علیه السلام ـ به موسی ـ علیه السلام ـ را خطاب به پیامبر ادا کرد:[35] «یا ابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فالا شمت بی الاعداء »،[36] « فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند، و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمن مرا شماتت کند.» و شاید انتخاب این آیه اشاره‌ای به شباهت فتنه سقیفه با فتنه سامری باشد.

و نتیجه این که دقت در هر بخش از قصه‌های قرآن نشان می‌دهد، در هر مورد دارای حکمت و فلسفه جدیدی است که در حقیقت تکرار نشده و در صدد بیان مطلب جدید خواهد بود.

 

پی نوشت ها :

[1] . ر.ک توبه/ 97 .

[2] . ر.ک یس/ 1 .

[3] . ر.ک فصلت/ 42 .

[4] . ر.ک جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قرآن در قرآن، قم ، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 230.

[5] . ر.ک : همان، ص 250.

[6] . ر.ک جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 52 ـ 44.

[7] . ر.ک : تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، قم، دار‌الحکمه، بی نوبت چاپ، بی تا، ج 1، ص 282.

[8] . مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ چهارم، 1990م، ج 1 ص 96 و 97 .

[9] . ر.ک: نحل/ 103 .

[10]. ر.ک : معرفت، محمّد هادی، التمهید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1414 ق، ج 5 ، ص 106 .

[11] . ر.ک:‌ مغنیه، محمّد جواد، پیشین، ج 2، ص 440.

[12] . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، پیشین، ص 51 و52 .

[13] . ر.ک: حکیم، سید محمدباقر، علوم القرآن ، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، 1417 هـ ق، ص 367.

[14] . ر.ک : معرفت، محمّد هادی، پیشین، ص 104.

[15] . ر.ک: الرحمن/ 30- 1 .

[16] . ر.ک: حجر/ 44 .

[17] . ر.ک: الرحمن/ 45 - 31 .

[18] . محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه، قمی (شیخ صدوق)، الخصال، باترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات علمیه السلامیه، بی نوبت چاپ، بی تا، ص472، امام علی ع فرمود: «همانا که از برای بهشت، هشت در است از یک درش پیغمبران و صدیقان داخل شوند و از یک در شهیدان و افراد شایسته داخل شوند و از پنج درش شیعیان و دوستان ما داخل شوند و...».

[19] . ر.ک: الرحمن/ 61 ـ 46 .

[20] . ر.ک: الرحمن/ 62 تا آخر.

[21] . ر.ک: مغنیه، محمّد جواد، پیشین، ج 7، ص 207 .

[22] . ر.ک: ‌مزمل/ 5.

[23] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، پیشین، ص 299.

[24] . ر.ک : کهف/ 13 .

[25] . ر.ک: معرفت، محمّد هادی، علوم قرآنی، تهران، التمهید و سمت، چاپ اول، 1379، ص 273.

[26] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، پیشین، ص 301 .

[27] . ر.ک: یوسف/ 111.

[28] . ر.ک: طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ص 268 و 269.

[29] . ر.ک: نساء/ 164.

[30] . نازعات/ 24.

[31] . ر.ک : مرکز الثقامه و المعارف الاسلامی، علوم القرآن عند المفسرین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375، ج 3، ص 399.

[32] . ر.ک : طباطبائی، سید محمّد حسین، پیشین، ص 209 و210.

[33] . ر.ک : محمدی اشتهاردی، محمّد، قصه‌های قرآن، به قلم روان، تهران، نبوی، چاپ اول، 1378، ص 268 و 269.

[34] . ر.ک: بقره/ 51، 54، 92، 93، نساء/ 153، اعراف/ 152- 148، و طه/ 97 - 85 .

[35] . ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، با تحقیق و تصحیح ابراهیم بهادری و محمد هادی به، تهران ، انتشارات اسوه، چاپ دوم، 1416، هـ ق، ج 1، ص215، سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، بی جا، صحیفه، چاپ اول، 1368، ص 183.

[36] . اعراف/ 150.


|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

درسهای داستان موسی و هارون در زمینه رهبری و مدیریت
قرآن کریم بسیاری از مطالب مورد نیاز بشر را به صورت داستان مطرح کرده که ازجمله این داستانها داستان موسی و هارون است. این داستان حاوی مطالبی است در ارتباط با رهبری. از جمله این مطالب می توان به نحوه اثربخش کردن تبلیغات تأکید کرد. در قرآن کریم نکات بسیار ارزنده ای در قالب داستانهای مختلف برای بشر مطرح شده است؛ از جمله داستان موسی (ع) و هارون (ع) درسهایی ارزشمند در زمینه رهبری و هنر کار با دیگران را به ما می آموزد. در این درسها ما ریشه های اسلامی مفاهیم معاصر را در پیشرفت انسانی کشف می کنیم. درک و عمل به این درسها توانایی ما را برای به کارگیری و موفقیت در آنها افزایش خواهد داد. قرآن در چندین سوره مختلف داستان موسی(ع) و هارون (ع) را نقل کرده است؛ از جمله در سوره طه، آیات 24 تا 36. به هر حال، داستان، یک یا چند بعد از ابعاد نقش پیامبران و عملکرد آنها را به گونه ای مناسب در قالب پیام قرآنی بیان می کند. وقتی ما این اطلاعات روشن را در مورد این پیامبران در کنار هم قرار می دهیم، به کلیت داستان ازجمله اصول کلیدی ارتباطات، کار گروهی و تفویض و تمامی عناصر حیاتی رهبری اثربخش پی می بریم.در سوره طه آمده «اذهب الی فرعون انه طغی* قال رب اشرح لی صدری* و یسر لی امری* و احلل عقدة من لسانی* یفقهوا قولی* و اجعل لی وزیرا من اهلی* هارون اخی* و اشدد به ازری* و اشرکه فی امری* کی نسبحک کثیرا* و نذکرک کثیرا* انک کنت بنا بصیرا* قال اوتیت سؤلک یا موسی» ترجمه: اینک به رسالت به جانب فرعون روانه شو که وی در کفر، سخت طغیان کرده است* موسی به خدا عرضه داشت پروردگارا! پس شرح صدرم عطا فرما که از جفا و آزار مردم تنگدل نشوم* و کار مرا آسان گردان و سختیهایی که در انجام دادن این وظیفه بر من پیش می آید برطرف ساز* و عقده را از زبانم بگشا* تا مردم سخنم را نیکو فهم کرده و خوش بپذیرند* و نیز از اهل بیت من یکی را وزیر و معاون من فرما* برادرم هارون را وزیر من گردان* و به او پشت من محکم کن* و او را در امر رسالت با من شریک ساز* تا دائم به سپاس تو پردازیم* و تو را بسیار یاد کنیم* که همانا بس تویی بصیر و مهربان به احوال ما (و ما به جز تو کسی را نداریم)* پروردگار فرمود ای موسی آنچه از ما خواستی همه به تو عطا گردید (سوره طه، آیات 36ـ24).
با بررسی این آیات، نکات مهمی را در زمینه رهبری و مدیریت می توان استخراج نمود:

1ـ دستور به موسی (ع)
در سوره طه خداوند به موسی(ع) دستور داد که با فرعون، پادشاه قدرتمند و ستمگر آن زمان، مقابله کند: «اذهب الی فرعون انه طغی» (طه، 24). «اینک به رسالت به جانب فرعون روانه شو که وی در کفر، سخت طغیان کرده است.»در این مرحله به موسی(ع) به تنهایی و به عنوان یک فرد از جانب خداوند دستور داده شده است. موسی دریافت که این شروع چالش و مبارزه طلبی بزرگ و انجام دادن کاری سخت است. پاسخ او به این تکلیف خیلی از درسها را در رهبری ارائه می دهد. این پاسخها ریشه های مفاهیم مهم مرتبط با کار گروهی و تعاون را شکل می دهد.

2ـ درسهایی در زمینه رهبری در پاسخ موسی (ع)
1- استمداد از خداوند
در پاسخ به دستور خداوند، موسی (ع) در ابتدا از خداوند خواست تا به او در افزایش تواناییهای وی و قادر ساختن وی در فائق آمدن بر انجام دادن این وظیفه کمک کند. درخواست او برای کمک، نشاندهنده ویژگی رهبر مسلمان و کمال عبودیت و وابستگی او به پروردگارش در تمام زمینه هاست.
«قال رب اشرح لی صدری* و یسر لی امری» (طه، 26ـ25).«شرح صدرم عطا فرما که از جفا و آزار مردم تنگدل نشوم.» «و کارم را آسان گردان و سختیهایی که در انجام این وظیفه بر من پیش می آید برطرف ساز».

2- تشخیص محدودیتهایی که در انسان وجود دارد.
سپس موسی (ع) فهرستی از تمام مهارتهای لازم را برای این کار برشمرد و تمام مهارتهای خودش را ارزیابی کرد و به محدودیتهای خویش اعتراف کرد. درک اینکه چه مهارتهایی مورد نیاز است و تعیین نقاط ضعف و قوت فرد در متن کاری که قصد انجام دادن آن را دارد، برای موفقیت در هر مأموریت ضروری است. رهبران مطمئن از رویارویی با محدودیتهایشان گریزان نیستند.بلافاصله موسی(ع) فهمید که مهارتهای ارتباطی او به اندازه لازم اثربخش نبوده است. او از خداوند خواست که مشکل او را در بیان اثربخش برطرف کند. «و احلل عقدة من لسانی» (طه،27) ترجمه: «و عقده را از زبانم بگشا». در جای دیگری نیز، قرآن به درخواست موسی(ع) به صورت زیر اشاره می کند: «و یضیق صدری و لا ینطلق لسانی فارسل الی هارون» (شعراء،13) ترجمه: «و از کفر آنها دلتنگ شوم و عقده زبانم به هدایت آنان بازنگردد پس هارون برادرم را نیز با رسالت بفرست». موسی(ع) در بیان درخواست خود از خداوند توانایی خود را در ارزیابی مسائل بالقوه آشکار ساخت. همچنین او آگاهی از محدودیتهای خودش را نشان می دهد. این ویژگی عبرت آمیز برای رهبر خوب است. او با وجود مشکلات و محدودیتهای ذهنی یک راه حل پیشنهاد می کند: تشکیل یک گروه برای انجام دادن کار با دسته بندی مهارتهای رهبر.

3- تأکید بر تبلیغ اثربخش
موسی(ع) به دلیلی که نشاندهنده اصل مهمی در تبلیغ، و درواقع، جوهره تبلیغ است، تقاضا کرد که: «لکنت را از زبانم برطرف فرما»، دلیل او به این شرح بود: «یفقهوا قولی» (طه،28) ترجمه: «تا مردم سخنم را بفهمند». او نمی خواست برطرف شدن لکنت1 از سخنش به گونه ای باشد که بهتر و احساساتی تر صحبت کند. برعکس از خداوند خواست که لکنت در سخنرانی او را به گونه ای برطرف سازد که کسانی که به سخن او گوش می دهند بتوانند سخن او را درک کنند. این اصل کلام است که دریافت کننده پیام باید از آن، آن گونه که مورد نظر گوینده است، دریافت کند و بفهمد. تبلیغ زمانی انجام می گیرد که دریافت کننده آن معنی را از آن می گیرد نه زمانی که فرستنده پیام را می فرستد. همچنین برای تبلیغ با نتایج مطلوب، شخص نباید جذب توانایی گوینده یا ارائه دهنده شود، بلکه باید روی تفسیر و فهمیدن پیغام به وسیله دریافت کننده یا دریافت کنندگان مورد نظر تأکید کند. گوینده باید در جهت درکی واضح از پیام مورد نظر، توانایی ارتباط خود را اصلاح کند.این اصل می تواند به سایر حوزه های فعالیت انسانی تعمیم داده شود. هر کاری براساس منافعی که افراد تحت تأثیر آن از آن می برند باید مورد قضاوت قرار گیرد، نه براساس چگونگی انجام دادن آن؛ به عبارت دیگر، تمام اعمال ما باید در جهت نتیجه انجام شود و البته شخص باید قصد رسیدن به نتیجه مفید را داشته باشد. روایت شده است که پیامبر (ص) فرمودند: «مردم به خداوند وابسته هستند. کسانی که به او نزدیکترند بیشترین استفاده را از وابستگی به او می برند» (صحیح مسلم). در اینجا ممکن است که ویژگیهای شنونده به ذهن بیاید. خداوند (تبارک و تعالی) به موسی (ع) دستور داد که به سوی فرعون برو، چون او «طغیان کرده است»، در عین حال خداوند شیوه ای برای اجرای این قانون مشخص کرد: «فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی.» (طه، 44) ترجمه: «و با او با کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که او متذکر شود یا از خدا بترسد». درسی که در اینجا وجود دارد این است که هم محتوای تبلیغ ما و هم رسانه آن، مثلا چگونگی بیان آن باید متناسب دریافت کننده پیام باشد. به علاوه گاهی اوقات راه صحیح برخورد با دریافت کننده سختدل و بی میل به توبه، روشی مشابه نیست بلکه کاملا برعکس، مانند آنچه در این داستان است، باید با صحبت ملایم با او برخورد کنیم. محتوای تبلیغ، پیام را می فهماند، نه سلسله ای از کلمات را.

4- کار گروهی
موسی(ع) همچنین پی برد که به کار گروهی نیازمند است. او فهمید که نیازمند تکمیل تواناییهایش برای کسب موفقیت است. «و اجعل لی وزیرا من اهلی* هارون اخی» (طه،30ـ29) ترجمه: «و نیز از اهل بیت من یکی را وزیر من گردان، برادرم هارون را وزیر من فرما». رهبرانی که اعتماد به نفس ندارند اغلب برای جلوگیری از بروز مشکل در زمینه ضعفهای خود، افرادی را که دارای تواناییهای کمتری نسبت به خود هستند به کار می گیرند. به هر حال رهبران اثربخش اعتماد به نفس دارند و بر تلاششان بر انجام دادن مأموریت تأکید می کنند، از اینرو افرادی را جستجو می کنند که به گونه ای شایسته آنها را در زمینه ضعفها و کمبودهایی که در خود احساس می کنند، تکمیل کنند. موسی (ع) به دنبال فردی بود که از توانایی او آگاه بود. این شخص برادرش هارون (ع) بود. دلیل آن را بعدا توضیح خواهیم داد.با توجه به این بحث انتظار می رود که موسی (ع) برادرش را به عنوان عضو یک تیم برای تقویت تواناییها و تلاشهایش و افزایش مهارتهای خود به کار گیرد. «و اشدد به ازری» (طه،31) ترجمه: «و به او پشت مرا محکم گردان». موسی (ع) برای اینکه تیم، اثربخشی داشته باشد انتظار داشت همکارش در انجام دادن کار مشارکت داشته باشد، نه اینکه صرفا تماشاچی باشد. «و اشرکه فی امری» (طه،32) ترجمه: «و او را در امر رسالت با من شریک گردان». قرآن توجه ما را به یک دلیل مهم برای اینکه موسی(ع) از خداوند تبارک و تعالی خواست که کمک به او را به هارون واگذار نماید، جلب می کند. «و اخی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی رذءا یصدقنی انی افاف ان یکذبون» (قصص، 34) ترجمه: «و برادرم هارون را نیز که ناطقه اش از من فصیحتر است با من یار و شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق و ترویج کند که می ترسم این فرعونیان، سخت تکذیب رسالتم کنند». تیم اثربخش به وسیله اعضایی که مهارتهای آنها مهارتهای رهبر را مانند سایر اعضای تیم تکمیل می کند قابل تشخیص است. همانگونه که قبلا دیدیم، موسی(ع) ترسید که کلام او برای وظیفه ای که در دست دارد کافی نباشد. بنابر این او به دنبال فردی گشت که به نظرش در آن زمینه خاص تواناتر است. این نشانه رهبر اثربخش است. به علاوه، موسی(ع) اظهار کرد که منظور از تشکیل تیم صرفا کاهش بار کاری نبود، بلکه به دست آوردن کمک و نیرو از شخص دیگری بود. چنین تیمی به سمت یک هدف و رویارویی با یک چالش هدایت می شود که در این مورد به سمت پذیرش خطر، رویارویی با ترویج دروغ جهت می گیرد.

5- جهت دهی به رسالت
تیم باید مأموریتی داشته باشد که تمام تلاشهایش را به سمت آن جهت دهد. موفقیت گروه به وضوح رسالت و به میزان تعهد اعضا برای انجام دادن آن وابسته است. موسی(ع) رسالت گروه خود را تبیین کرد: «کی نسبحک کثیرا* و نذکرک کثیرا* انک کنت بنا بصیرا» (طه، 35ـ33) ترجمه: «تا دائم به ستایش و سپاس تو پردازیم و تو را بسیار یاد کنیم که همانا بس تویی بصیر و مهربان به احوال ما». انسان باید رابطه تسبیح (حمد) و ذکر (یاد) را از یک سو و ساختن جامعه را از سوی دیگر درنظر داشته باشد. رسالتی که موسی (ع) و هارون (ع) در جهت آن حرکت می کردند رهانیدن بنی اسرائیل از سلطه فرعون بود. این مأموریت برای آنها حمد و یاد خدا را دربر داشت. از آنجا که تمام کارهایشان را برای پایبندی به خواست خدا انجام دادند لذا به حمد و یاد خدا می رسیدند. حمد خدا و یاد او که ما را به سمت انجام دادن رسالت حرکت می دهد روحیه تحمل را که در رسالت ما متبلور می شود، ایجاد می کند.

6- مشروعیت خواسته
خداوند (تبارک و تعالی) با اعطای آنچه موسی(ع) خواسته بود به خواسته و نگرش او مشروعیت داد.
«قال اوتیت سؤلک یا موسی» (طه، 36) ترجمه: «پروردگار فرمود: ای موسی آنچه از ما خواستی، همه به تو عطا کردیم». همچنین قرآن به قبول خواسته موسی(ع) در جای دیگر اشاره می کند: «و لقد اتینا موسی الکتاب و جعلنا معه اخاه هارون وزیرا» (فرقان، 35) ترجمه: «و همانا به موسی کتاب تورات را عطا کردیم و برادرش هارون را وزیر او قرار دادیم».

3ـ تیم موسی (ع) و هارون (ع)
1- تأکید بر کار گروهی

اینکه به خاطر داشته باشیم که خواسته موسی (ع) مبنی بر واگذاری همکاریش به هارون (ع) به او داده شد از اهمیت بسیاری برخوردار است. خداوند در آیات متعددی در قرآن بر این رابطه تأکید می کند. گروه موسی (ع) و هارون (ع) برای ما به عنوان یک واحد بیان شده و توسط خداوند این چنین نشان داده، و به وسیله دیگران نیز این گونه تشخیص داده می شود. «ثم بعثنا من بعدهم موسی و هارون الی فرعون و ملائه بایاتنا فاستکبروا و کانوا قوما مجرمین» (یونس، 75) ترجمه: «آنگاه بعد از آن موسی و هارون را به سوی فرعون و اشراف مملکت او فرستادیم...». «و اوحینا الی موسی و اخیه...» (یونس، 87) ترجمه: «و به موسی و برادرش (هارون) وحی کردیم...». «قال قد اجیبت دعوتکما» (یونس، 89) ترجمه: «خداوند به موسی و هارون فرمود: دعای شما را مستجاب کردم». «فقلنا اذهبا الی قوم الذین کذبوا بایاتنا...» (فرقان، 36) ترجمه: «و آن گاه موسی و هارون را گفتیم: رو به جانب آن قوم که آیات ما را تکذیب کرده اند، کنید...». «و لقد مننا علی موسی و هارون*...* سلام علی موسی و هارون» (صافات،120و ... و 114) ترجمه: «و ما بر موسی و هارون منت گذاردیم... و سلام و تحیت بر موسی و هارون باد». به طور مشابه، قرآن برای یاد کردن دو پیامبر در سوره طه آیات 42 تا 49 از این ترکیب دوگانه استفاده کرده، مجددا این واقعیت را که آنها یک تیم هستند، بیان می کند.

2- عمل کردن به عنوان یک تیم
موسی(ع) و هارون(ع) به عنوان یک گروه عمل می کردند. کلمات «آنها گفتند» و «ما می ترسیم» در آیه زیر نشاندهنده فرایند مشورت پویا بین هر دوی آنهاست. «قالا ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا اوان یطغی» (طه، 45) ترجمه: «موسی و هارون عرض کردند بارالهی می ترسیم که فرعون با آن قدرت و نخوت، بیدرنگ بر ما ظلم و عقوبت کند یا بر کفر و سرکشی خود بیفزاید».

3- تشخیص تیم
هارون (ع) صرفا یک همراه برای موسی (ع) نبود بلکه بخش مهمی از گروه بود. این واقعیت توسط فرعون تشخیص داده شده بود. قرآن می فرماید: (وقتی که این فرمان به فرعون ابلاغ شد): «قال فمن ربکما یا موسی» (طه، 49) ترجمه: «گفت ای موسی خدای شما (دو نفر) کیست؟». جادوگران به پرستش خدا بازگشتند، نه فقط به سمت خداوند موسی (ع) بلکه خداوند موسی و هارون. دومی (هارون) را به عنوان شریک مهمی برای اولی (موسی) یافتند. «فالقی السحرة ساجدین* قالوا آمنا برب العالمین* رب موسی و هارون» (شعراء، 48ـ66)ترجمه: «ساحران که این معجزه بدیدند پیش موسی به سجده افتادند و گفتند ما به خدای عالم ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون».

4ـ عناصر تفویض
1- وظیفه

وقتی خداوند از موسی (ع) خواست تا قومش را برای چهل روز ترک کند، آنها را تحت سرپرستی هارون (ع) قرار داد؛ به عبارت دیگر، او رهبری جامعه و مدیریت امور را به همکارش واگذار کرد. بنابر این در انجام دادن این کار، موسی (ع) کار واگذار شده را در قالبی کلی به صورت زیر تعریف کرد: «... و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین» (اعراف،142) ترجمه: «... و موسی به برادر خود هارون گفت تو اکنون پیشوای قوم و جانشین من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو اهل فساد مباش».در این قضیه موسی (ع) سه بعد مهم واگذاری اثربخشی را نشان می دهد: اول اینکه او با سفارش به هارون (ع) برای جانشینی در میان قومش به طور فراگیر و واضح جانشینی را به او واگذار کرد. ثانیا او با درخواست از هارون (ع) برای انجام دادن صحیح کارش انتظار خود را از او (هدف مورد نظرش را) تبیین کرد. ثالثا او با درخواست از هارون برای پیروی نکردن از افراد شرور، محدودیتهای مناسبی را در اختیارات واگذار شده به هارون (ع) اعمال کرد.

2- مسئولیت
وقتی موسی(ع) به سمت قومش بازگشت و فهمید که هارون نتوانسته است از گمراهی آنها توسط سامری جلوگیری کند ناراحت شد. او هارون را پاسخگو می دانست اما مسئولیت را خود قبول کرد. این کار نشاندهنده یکی از اساسیترین قوانین واگذاری است؛ به بیان دیگر، انسان [مدیر] نمی تواند مسئولیت را واگذارد بلکه تنها اختیار را واگذار می کند. «قال رب اغفرلی و لاخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین» (اعراف، 151) ترجمه: «موسی گفت: من و برادرم را بیامرز و در ظل رحمت خود داخل گردان که تو مهربانترین مهربانان عالمی». موسی (ع) به دلیل عصبانیت خود و ناتوانی در انجام دادن مسئولیتش و همچنین به دلیل ناکامی برادرش در انجام دادن وظیفه واگذار شده به او طلب مغفرت کرد. موسی (ع) به عنوان یک رهبر اثربخش جلوتر رفت و خود را به قومش معرفی، و نقش آنها را در این موقعیت مشخص کرد. «... قال رب لو شئت اهلکتهم من قبل و ایای اتهلکنا بما فعل السفهاء منا ان هی الا فتنتک تضل بها من تشاء و تهدی من تشاء...» (اعراف، 155) ترجمه: «... موسی (ع) گفت: پروردگارا اگر مشیت نافذت تعلق گرفته بود که همه آنها و مرا هلاک کنی پیشتر می کردی آیا ما را به فعل سفیهان ما هلاک خواهی کرد، این کار جز فتنه و امتحان تو نیست. در این امتحان هر که را خواهی گمراه و هر که را خواهی هدایت می کنی».

3- اختیار
خداوند تبارک و تعالی اصل دیگر واگذاری را در این داستان به ما می آموزاند؛ به بیان دیگر می آموزیم که فردی که وظیفه ای به او محول می شود باید اختیار و منابع کافی برای انجام دادن آن وظیفه نیز در اختیار او قرار گیرد. این اصل در آیه زیر بیان می شود: «ثم ارسلنا موسی و اخاه هارون بایاتنا و سلطان مبین» (مؤمنو،45) ترجمه: «پس آنگاه موسی و برادرش هارون را فرستادیم با آیات و معجزات و حجت روشن... .». در آیه بالا و همچنین در آیه زیر خداوند به دو پیامبر با هم اشاره، و بر دو اصل دیگر واگذاری تأکید می کند. این اصول عبارت است از: کسانی که کار به آنها واگذار می شود باید حمایت شوند (ما با شماییم) و باید به آنها گوش داد (توجه کرد) و در صورت لزوم به آنها پاسخ داد («گوش خواهم داد» «به صدای شما»). «قال کلا فاذهبا بایاتنا انا معکم مستمعون» (شعراء، 15) ترجمه: «خداوند به موسی فرمود هرگز نترس و با برادرت هارون به این معجزات و آیات من به سوی آنان بروید که من همه جا با شما هستم و گفته های شما را می شنوم». این پیام حمایت و کمک در موارد دیگری نیز در قرآن آمده است: «فاتیا فرعون فقولا انا رسول رب العالمین» (شعراء، 16) ترجمه: «هر دو به اتفاق به جانب فرعون بروید و بگویید که ما دو رسول پروردگار جهانیم». «قال سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون الیکما بایاتنا انتما و من اتبعکما الغالبون» (قصص، 35) ترجمه: «خداوند به او فرمود که تقاضای تو را پذیرفته، به همدستی برادرت هارون بازویت را قوی می گردانیم و به شما در عالم قدرت و حکومت می دهیم که هرگز دشمن به شما دست نیابد. اینک با این آیات و معجزاتی که شما را عطا کردیم به رسالت بروید که شما و پیروانتان غالب خواهید بود».

5ـ درسهایی دیگر
وقتی موسی به ملاقات خداوند (تبارک و تعالی) رفته بود، سامری سبب تمرد در میان مردم در برابر رهبری مشروع هارون (ع) شد و آنها را از پرستش خداوند گمراه کرد. وقتی موسی(ع) برگشت برای محاکمه کسی عجله نکرد.او به سامری فرصت داد تا قبل از اینکه تصمیم به راندن او از آن سرزمین بگیرد در مورد عمل خود توضیح دهد. «قال فما خطبک یا سامری» (طه، 95) ترجمه: «(موسی) گفت: توضیح تو در این مورد چیست ای سامری؟». محیطی که هارون با آن روبه رو بود شبیه محیط موسی نبود. لذا اولویتهایش نیز متفاوت بود. ما این تفاوت را در تبادل نظر بین آنها در زمانی که موسی (ع) فقط به دلیل اطلاع از گمراهی قومش به سوی آنها بازگشت می بینیم. موسی(ع) وقتی دید قومش به گمراهی افتاده اند از هارون (ع) سؤال کرد که چه چیزی باعث شده که او از دستور موسی (ع) پیروی نکند. (هارون) پس از اینکه از موسی خواست تا او عصبانی نباشد پاسخ داد: «انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل و لم ترقب قولی» (طه، 94) ترجمه: «... عذر من این بود که ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و به سخنم وقعی ننهادی». اولویت هارون (ع) حفظ وحدت در میان بنی اسرائیل بود. اولویت موسی (ع) که بالاتر از این بود حفظ خلوص در عبودیت در میان مردم بود.
همچنین این حادثه مهم در زندگی موسی (ع) نشان می دهد، فردی را که ما می خواهیم کاری را به او واگذار کنیم چگونه باید انتخاب کنیم. شخصی که انتخاب می شود باید دو خصوصیت عمده داشته باشد: صلاحیت و قابلیت اطمینان. در زمان سفر موسی به سرزمین مدین وقتی که او به دختران آن پیرمرد کمک کرد و به خدمت آن پیرمرد درآمد این ویژگیها در او مشاهده شد. «قالت احدیهما یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» (قصص، 26) ترجمه: «یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید کسی است که امین و توانا باشد».

  



|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

عنوان : داستان موسي(ع)
نوع اصطلاح :شوخ طبعي ها
در مسجد شهرك دارخوين مراسم دعاي كميل بر پا بود. شهيد تورجي زاده، فرمانده گردان يا زهرا(س) ضمن خواندن دعا، قصۀ حضرت موسي(ع) را نقل كرد كه از خداوند طلب باران كرده و باران نازل نشده بود. بعد كه علت را جويا شدند معلوم شد فردي گناه كار در ميان جمع است. حضرت موسي(ع) قبل از آن كه دوباره دست به استغاثه بردارد از شخص عاصي خواسته بود كه مانع رحمت نشود و جمع را ترك كند. در همان اثنا، باران باريد و دعاي حضرت مستجاب شد. گويا معصيت كرده به توفيق توبه رسيده بود. توريجي زاده به همان ترتيب استدعا كرد فردي كه خود را صاحب گناهي نابخشودني مي داند از ميانه برخيزد و برود شايد به اين وسيله خواستۀ حاضران منقلب در مجلس به نتيجه برسد. صلابت سكوت اهل حال و سنگيني اخلاص در كلام شهيد تورجي زاده تمركزي به جلسه داد و همه در حالت خلسه فرو رفتند. در چنين شرايطي يك نفر بخت برگشته كه ظاهراً در طول مدت دعا و راز و نياز حواسش كاملاً جمع امور مربوط به خود بودهف از قلب جمعيت برخاست! يك مرتبه همۀ سرها به سوي او برگشت. در همان نگاه نخست همه مي دانستند كه او احتمالاً بي گناه ترين فرد آن مجموعه است و اين وضع را بدتر كرد، در يك چشم به هم زدن، به خودش آمد، حالا نه راه پس داشت نه راه پيش، برود ، چگونه برود؟ بماند و بنشيند جواب آن همه نگاه پر از شيطنت را چه بدهد؟ خودش را شل كرد روي زمين و خلايق منفجر شدند.


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

کشفی مهم در مورد داستان حضرت موسی


مستندات علمی و باستان شناسی- (چگونه فرعون و لشکریانش گرفتار عذاب الهی شدند.؟)
منطقه" نویبه" در عربستان برای تمام پیروان مذاهب الهی و بخصوص پیروان حضرت موسی (ع) مکان مقدسی میباشد . 

 

این منطقه همانجایی است که حضرت موسی (ع) و پیروانش بعد از گذشتن از دریای سرخ و نجات از دست فرعون و همراهانش , محل سکونت او و یارانش شد . امروزه مردمان سایر کشورها با مذاهب مختلف از قبیل مسلمان و مسیحی و یهودی به این مکان می ایند تا یادگار ان دوران را بچشم ببینند . مکانی که هنوز هم میتوان خشم الهی را در انجا احساس کرد . ستونی که یاران حضرت موسی (ع) به دستور او ساختند (این ستون را امروز با نام کلومن یا یادگار موسی کلیم میشناسند )


 

تا یادگار عذاب و رحمت الهی - برای نسل امروز باشد – شاید همین احساس باعث شد تا " رونی وایت " از خود بپرسد ایا براستی عذابی در کار بوده است؟! در اطراف او یک ستون و خرابه های باقی مانده از روزگاران بسیار دور قرار داشت – و روبروی او دریای قرار گرفته بود با نام دریای سرخ ... ایا این دریا از وسط به دو نیم شده بود تا یکی از عزیزترین بندگان خدا به همراه یارانش از میانش بگذرند!! و سپس فرعون و لشکریان با یکی از وحشتناکترین عذابهای پروردگار روبرو شوند.؟!! ( و اترک الــبحر رهوا" انهم جند مغرقون و دریا را به ارامی ترک کن انها لشکری هستند که غرق خواهند شد . 25 / دخان) همین سئوال باعث شد تا یکی از سخترین و پیچیدترین عملیات باستان شناسی توسط " رونی وایت " و یارانش اغاز شود .


 


 


در بین محققان و اندیشمندانی " رونی وایت " چهره شناخته شده ای میباشد .. اولین کار تحقیقاتی او جستجو برای یافتن نشانه های از کشتی حضرت نوح (ع) بود . او موفق شد مدارک و مستنداتی را که قبل از او بصورت پراکنده منتشر شده بود را بصورت کتابی کامل منتشر کند . ایا او می توانست نشانه های از عذاب الهی را که دشمنان حضرت موسی (ع) گرفتار ان شده بودند را بیابد.؟! این عملیات تنها یک عملیات باستان شناسی نبود – بلکه معبری بود به عمق حقیقت تاریخ ... " وایت " برای تعیه بودجه این کار عظیم نیاز به یک حامی مالی قوی و یک تیم زبده از محققین سایر علوم و رشته های دیگر داشت . کارشناسان موزه لور پاریس این کار را یک کار نشدنی و یک تلاش بیهوده می دانستند – زیرا وایت تصمیم داشت دریای سرخ را وجب به وجب جستجو کند و پیدا کردن اثار یک چنین پدیده ای انهم در عمق دریا و با گذشت چیزی حدود 3500 سال تقریبا" یک کار محال بنظر میرسید . عاقبت یک میلیادر سعودی بنام "محمد سلیمان "حاضر شد بودجه این عملیات گسترده را تقبول کند . محققین و دانشمندانی از کشور فرانسه – المان – امریکا حاضر شدن وایت را در این راه همراهی کنند . ابتدا باید مشخص می شد که حضرت موسی (ع) و یارانش از کجا به راه افتاده اند و کدام فرعون مغضوب پروردگار شده است .. کوچکترین مدرک میتوانست انها را به سر منزل اصلی برساند .. همانگونه که در بالا عنوان شد منطقه" نویبه" در عربستان اخرین ایستگاه حضرت موسی (ع) و یارانش بوده است . یک مورخ یونانی اشاره کوتاهی به این واقعه عظیم کرده است . او میگوید : حضرت موسی (ع) و یارانش از شمال منطقه جیزه (هیلیوپولیس ) براه افتاده و بعد از گذشتن از کوه ها و بیابانهای سینا خود را به منطقه ای (هایروت ) نزدیک به ابهای خلیج عقبه رسانده اند - مورخ یونانی - اینجا را محل غرق شدن لشگریان فرعون می داند . روایت دیگر که توسط مورخان مصری بعد از گذشت 1800 سال بعد از ان واقعه نگارش شده است ,حکایت از ان دارد که حضرت موسی (ع) از منطقه نزدیک جیزه حرکت کرده و بعد از گذشتن از رودخانه سینا ( امروزه این رودخانه را با نام خلیج سوئز میشناسیم ) وارد منطقه بنام الطور در صحرای سینا شده و سپس خود را به نزدیکی خلیج عقبه امروزی رسانده و بعد از گذشتن از ان در " نویبه " سکنا گزیدن . بررسی چنین منطقه ای با چنین ابعادی که شامل دو منطقه دریایی میشود تقریبا" یک کار غیر ممکن بنظر می رسد . " رونی وایت " در کتابش میگوید : بعد از کسب اجازه مسئولین مصری و عربستان سعودی بیش از 3000 پرواز بر روی منطقه انجام شد, اما هیچ نشان قابل اعتمادی بدست نیامد . " روسی پترسون " یکی از همراهان " وایت " با ابزار الات پیشرفته تمام ساحل عقبه را چه در مرز مصر و چه در مرز سعودی با وسواس زیاد مورد کتکاش قرار داد. . تیم دیگری تاریخ مصر باستان را مطالعه میکردند . انها میخواستند بدانند کدام فرعون مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفته بود .


‏ ? 77 ? طه : جزء 16 
و در حقیقت به موسى وحى کردیم که :بندگانم را شبانه ببر، و راهى خشک در دریا براى آنان باز کن که نه از فرارسیدن[ دشمن ]بترسى و نه[ از غرق شدن ]بیمناک باشى.
نقشه های که توسط ماهواره ها تعیه شده بود – به تیم تحقیقاتی " رونی وایت " جان تازه ای بخشید . در این تصاویر نقطه ای در خلیج عقبه که به دریای سرخ منتهی می شد وجود داشت که عمق ان نسبت به مکانهای دیگر کمتر بود –


           

   


ایا حضرت موسی (ع) و یارانش از این منطقه عبور کرده بودند.؟ ایا فرعون و لشکریانش در این مکان به عذاب الهی گرفتار شده بودند.؟! این سئوالاتی بود که " رونی وایت " و تیم همراهش را لحظه ای ارام نمی گذاشت . چهار غواص با ملیتهای گوناگون کار اکتشاف دریایی را به سرپرستی " جاناتان گری " به عهده داشتند . اولین غوص در امتداد مرزهای ساحلی سینا انجام شد , " جاناتان گری " میگوید : کار بسیار سخت و طاقت فرسائی بود – کار باستان شناسی انهم در زیر اب انسان را خیلی زود خسته می کند – اما همه ما سختی کار را میدانستیم – گاهی باید ماسه ها را تا عمق 5 متری کنار میزدیم – گاهی باید صخره ای را جابجا میکردیم .. کار زیر آب به دلیل شرایط متفاوت بسیار سخت و طاقت‌فرساست و بویژه این که در چنین کاوشهایی باید نهایت ظرافت و دقت را نیز در نظر داشت. برای این منظور گروههای فنی و علمی زیادی باید با یکدیگر همکاری میکردند . بعد از گذشت 6 ماه اولین نشانه ظاهر شد . یکی از غواصان مرجان عجیبی را در عمق اب مشاهده کرده بود, ان مرجان در واقع چرخ ارابه ای بود که افسران بلندپایه مصری اجازه سوار شدن بر ان را داشتند .


بلافاصله پمپ های تخلیه ماسه کار لایروبی را اغاز کردند . اخبار این اکتشاف خیلی زود به مقامات سعودی رسید و منطقه بسرعت در محاصره ماموران امنیتی قرار گرفت . " رونی وایت " میگوید : بعد از 34 روز من هم لباس غواصی بتن کردم و همراه غواصان به زیر اب رفتم . باور کردنی نبود – چرخهای ارابه ها – سپرهای نظامی و وسایلی که بخاطره شرایط محیطی فرم خود را از دست داده بودند . غواصان توانسته بودند مقداری استخوان اسب و همچنین استخوان انسانی را از عمق دریا بالا بیاورند . نام " رونی وایت " و همراهانش برای همیشه در تاریخ ثبت شده بود .. انها توانسته بودند مدارکی از یک عذاب الهی را برای نسل امروز جمع اوری کنند .



        

      
بازسازی یک فاجعه الهی



بعد از انتشار اخبار محققان مختلفی این فاجعه عظیم را مورد بررسی قرار دادند . نقشه ای از محیط تعیه شد, عمق اب , فاصله بین دو خشکی و محاسبات دیگر به کامپیوتری داده شد .. نتیجه وحشتناکتر از ان بود که انها فکر میکردند . از میان بادها و طوفانها , طوفان "
N.G.S " که در سال 1982 جنوب فلوریدا را مورد حمله قرار داده بود برای این محاسبه در نظر گرفته شده بود . این طوفان از گروه B میباشد که تقریبا" مشابه ان هر سال سواحل امریکا را مورد اماج قرار می دهد . بخاطره کم عمق بودن ان منطقه نسبت به جاهای دیگر و همچنین نزدیکی دو ساحل ... سونامی وحشتناک حاصل میشود .. همانگونه که مستحضر هستید .. امواج وقتی در مکانهای عمق دار اقیانوس شکل میگیرد قدرت انچنانی ندارد .. اما هرچه که به ساحل نزدیک میشود ارتفاع ان افزایش و قدرت تخریب ان بسیار گسترده میشود . مشابه همان سونامی که چند سال کشورهای شرق اسیا را مورد تهاجم گسترده خود قرار داد . پس از نظر علمی هم ان منطقه مناسب ترین مکان برای عذاب الهی بوده است ... تصویر این محاسبه و همچنین شدت تخریب ان در تصویری که برای شما در نظر گرفته شده کاملا" نمایان است .






 





رامسس دوم – فرعونی که مورد غضب پروردگار قرار گرفت .
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُون
پس امروز نجات میدهیم بدنت را تا باشی برای ایندگان نشانه ای و همانا بسیاری از مردم از نشانه های ما غافلند . 92 – یونس

یکی از سئوالاتی که باستان شناسان و همچنین محققان بدنبال پیدا کردن جوابی برای ان هستند, فرعونی است که مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفت است . اکثر مورخان اعتقاد دارند " رامسس دوم " فرعون معاصر حضرت موسی (ع) بوده است .


 

مفسران قران مجید هم بر این عقیده هستند ,شرح حالی که در ایات قران وجود دارد بیشتر از همه با رامسس دوم مطابقت دارد – که در طول مطلب به ان اشاره خواهم کرد . رامسس دوم پادشاهی است که در جنگ جان خود را از دست داده است – متاسفانه کتیبه های و ستون های تاریخی که در وصف پادشاهان حک می شده است اطلاعات زیادی در این زمینه به ما نمیدهد, برای مردم و بخصوص وارثان تاج و تخت این لکه ننگی بوده که در تاریخ از خدایشان به عنوان یک شکست خورده یاد شود . در اینکه مومیایی رامسس دوم فاقد زخم یا جراحات ناشی از جنگ باشد- شکی وجود ندارد .. و همین ادعا میتواند نشانی از غرق شدن این فرعون به امر پروردگار باشد . " رامسس کبیر یا رامسس دوم " در سن 22 سالگی به فرمانروائی مصر میرسد و تا سن 92 سالگی مناطق بسیاری را با جنگ و خونریزی تصرف می کند . او کشورگشائی بسیاری در فلسطین – لبنان – سوریه – ترکیه داشته است و بخاطره خراجهای که از حکام دیگر ولایات میگرفته- ثروت بیشماری را جمع اوری می کند . در کتیبه های بجامانده از رامسس دوم به عنوان پروردگار و خداوند بی همتا یاد شده است . مجسمه غولپیکر او امروزه بازدیدکنندگان بسیاری را مجذوب خود کرده است


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
موضوعات مرتبط: , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید